سلام حامی جونم
حامی که همیشه حامی من بودی....
الان تو توی پرپازی و داری از استانبول برمیگردی و من هم روی تخت هتل Germir میدان تکسیم دل تنننننگگگگگ برای تو ....
سه روز پیش هردو پی تی ای داشتیم و لعنت بهش که بخاطر نگرفتن نمره من مجبور شدم بمونم و تو برگشتی چون نمیخاستیم پول بیشتری خرج بشه....
قاعدتا تا ده دقیقه دیگه باید پروازت بشینه و من دلم داره برات پر میزنه... چقدر برام سخته که تا همین چندساعت پیش روی این تخت کنارم بودی و حالا هزاران کیلومتر از من دوری ...
هیچوقت نشد اینقدررر دوریت اذیتم کنه حتی وقتی چین بودی... انگار همه چیز یکدفعه بهم فشار اورده و من از وقتی رفتی فقط دارم تنهایی گریه میکنم...فقط دلم میخاد این امتحان تموم شه ...برگردیم سر زندگیمون....دلم طاقت هیچی دیگه نداره...
بوی هندونه میاد...
برچسب : نویسنده : hani-hami بازدید : 123