اینقدر سر یه مرخصی منوحرص دادن که از همه دلسوزی و بدو بدوهایی که برای این شرکت داشتم پشیمون شدم! و به این فکر میکنم که من هم شاید باید همیشه یه کارمند بیخیال میبودم!
حالا امیدوارم واقعا هفته دیگه این موقع مطمئن باشم که دارم میرم... و پشت سرمم نگاه نمیکنم... و دیگه این مساله کش پیدا نکنه
ازینکه دوهفته از اسسمنت مثبت گذشته و من هنوز جدی زبان رو شروع نکردم یکم حس بدی دارم
ولی خیلی جالبه ها... ذهن ما شادی ها رو زود یادش میره اما به ناراحتی ها تا میتونه میچسبه!!
درواقع ما شادی بعد اسسمنتمون کلا چند ساعت بود
بازم چسبیدیم به غصه و ناراحتی و استرس
بوی هندونه میاد...
برچسب : نویسنده : hani-hami بازدید : 148